هرگز حَسَد نبردم بر منصبیّ و مالی
الّا بر آن که دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف مینیاید –
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرّم تنی که محبوب از در فراز-اش آید –
چون رزقِ نیکبختان، بی زحمتِ سؤالی
همچون دو مغزِ بادام، اندر یکی خزینه،
با هم گرفته انسی، وز دیگران ملالی
دانی کدام جاهل بر حالِ ما بخندد –
کو را نبوده باشد در عمرِ خویش حالی
سالِ وصال با او یک روز بود گویی
واکنون – در انتظار-اش – روزی بهقدرِ سالی
ایّام را، به ماه
۱۰۲-بهانهرفتی و یک بهانه برای تو جور شدغوغای بی کرانه برای تو جور شدتو پشت پا زدی به همه خاطرات تایک خود زنی عاشقانه برای تو جور شدهی پشت هم به پشت که شلاق می زنیجلاد من بیا که تازیانه برای تو جور شد(از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است)شعر وسماع ورقص و ترانه برای تو جور شدناظم به کنج عزلت خود می نشین که بازیک حس شاعرانه برای تو جور شد
در مقابل کودک بهانه گیر چه رفتاری باید از خود نشان دهیم؟ این سوالی است که بسیاری از والدین در جلسات مشاوره خانواده آن را مطرح می کنند. آن ها می گویند کودک دلبندی که ماهها و شاید سالها منتظر تولدش بودهایم، امروز جانمان را به لبمان رسانده! خنده از روی لبهایش رفته، مدام یا در حال جیغ کشیدن و گریه کردن و یا قهر کردن و حرف نزدن است. اما به راستی چرا کودک دچار چنین بهانه گیری میشود؟ مشاوره روانشناسی از ابعاد مختلفی به این سؤالات پرداخته
خدا، خدای بهانه ها است.مدتی است ذهنم درگیر این عبارت من درآوردی، خود ساخته است.خدا، خدای بهانه هاست.از بزرگی و کرم او همین بس که به هر بهانه ای به دنبال لطف به بندگانش است. اربابی است که هوای رعیت را خیلی خوب دارد.با کوچکترین کارها و اذکار، فاصله بندگانش را از مصائب زندگی و آتش دوزخ دور می کند. سلام دادن و جواب سلام گرفتن شاید دم دستی ترین مثال برای این عبارت است. همه ما روزانه به دهها نفر، سلام یا جواب سلام می دهیم. به ازای هر سلام، ۷۰ ثواب و به
دقیقا الان یک ماه هست که دست و دلم به مطالعه آزاد نرفته و وقتم رو دارم به بطالت تمام می گذرونم،قرار بود بعد از سفر کربلا یک بازنگری در خودم انجام بدم ببینم با خودم چند چندم؟!،به همین بهانه دست از مطالعه کشیدم تا کمی بیشتر درباره آموخته هام فکر کنم...و الان نه چیز جدیدی یاد گرفتم و نه بازنگری درباره خودم انجام دادم و نه درباره آموخته هام فکر کردم...
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیمآقای مهربانم سلام...!مدتی میشود که بهانههای مختلف، پنجره ی روشنی را بر من بسته است...مثل همه ی اهل زمانهام! آخر مردمان زمانه ی ما،به بهانه ی زندگی پر ز نور، در تاریکی سر میکنند...به بهانه ی چیدن گلی، به بوستان نقاشی شده ی تابلوی کاغذی چشم میدوزند...به بهانه ی سیرابی، سرابها از پس هم میگذرانند...و به بهانه ی انتظارت، بر پشت دیوار غیبت تکیه میزنند...و...بهانه پشت بهانه...گویی کسی نیست تا برخیزد و بیبهانه، سنگی از ا
خستگی بهانه ی جدیدی است ....
دلم کمی دوری می خواهد ،کمی رهایی....
احساساتم کور شدند ، عقلم کر ....
صم و بکم به تغییرات دنیا می نگرم بدون آن که هیچ گونه تغییری در حالت نشستن تفکرم ایجاد شود....
زندگی مانند رودی روان می رود و من همچنان کنارش نشسته و پا در آب منتظر ....
تغییرات همت می خواهد ولی بهانه ی جدید نمی گذارد....
کمی طغیان نوجوانی می خواهم....تا همچون نوجوانی شوم که برای چیدن پازل هویت خود به هر ریسمانی چنگ میزند....
خستگی بهانه ی خوبی است ،زندگی را ما
چقدر خوب بهانه جور میکنی تا ردم کنی
خوب تر از آن که فکرش رابکنم!!!
ما چه میخواستیم و شما چه؟!
چقدر تفاوت!!!
چقدر دل های الکی خوش!!!!
خیلی وقت است که فقط انتظار میکشم
تا من هم به هر بهانه ای
فایل های روضه ی حاج مهدی راتکرار کنم
همان ها که هربار جدیدتر میشوند
دل مرده ها را عیسا مسیح ها واجب!
چقدر دلم شبیهِ روزهایی شده
که تنها آرزویش کربلای شما بود
حتی در خواب!
هرچه می خواهی بامن کن
تنها همین اشک را نگاه دار برایم
من بی گریه بر شما دق می کنم حسین جان...
#ق
حقیقتا اینکه بعضی با آتش زدن و خراب کردن اماکن و اموال عمومی اغتشاش می کنند نه تنها سودی برایشان ندارد بلکه دودش به چشم خود آنها خواهد رفت. وقتی بانک ها و پمپ بنزین ها را می سوزانند به خودشان ضرر می زنند. البته می توان حدس زد که این کار ها کار مردم عادی نیست. وقتی اموال خودشان در این بانک هاست چگونه بانک ها را نابود کنند ؟ مشخصا این ها از ضد انقلاب ها و منافقینی هستند که با خط گرفتن از دشمن و با آموزش آنها در این کشور آشوب می کنند. در حقیقت دشمن به
حقیقتا اینکه بعضی با آتش زدن و خراب کردن اماکن و اموال عمومی اغتشاش می کنند نه تنها سودی برایشان ندارد بلکه دودش به چشم خود آنها خواهد رفت. وقتی بانک ها و پمپ بنزین ها را می سوزانند به خودشان ضرر می زنند. البته می توان حدس زد که این کار ها کار مردم عادی نیست. وقتی اموال خودشان در این بانک هاست چگونه بانک ها را نابود کنند ؟ مشخصا این ها از ضد انقلاب ها و منافقینی هستند که با خط گرفتن از دشمن و با آموزش آنها در این کشور آشوب می کنند. در حقیقت دشمن به
بحثی که امروزه بهعنوان حجاب اختیاری مطرح است و برخی از سلبریتی ها و منورالفکرهای غربزده از آن دم میزنند و رسانههای خارجی هم به آن دامن میزنند، بهانهای بیش نیست و درواقع آنها به دنبال برهنگی و بیبندوباری هستند. چرا که در کشور ما و در مسئله حجاب اجبار به معنای واقعی وجود ندارد […]
نوشته حجاب اختیاری بهانه است، آنان به دنبال برهنگی هستند! اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
و سکنت الی قدیم ذکرک لی و منک علی...
خدایا جهنم بردن من کاری نداره... بهانه برای جهنم بردن من خیلی زیاده....
اگر مردی بهانه برای بهشت بردن م پیدا کن....
+
خدایا روی تک تک اون لحظه هایی که قدرتش رو داشتی آبروم رو ببری و نبردی حساب کردم... روی همه لحظه هایی که می تونستی سیلی بزنی و نزدی ... روی همه آغوش هایی که به هر بهانه ای به رویم باز کردی ...
دوست داشتم دوست دارم چرا باهام این کارارو کردی ....
چرا عادتم دادی الان اینجوری شدی .....
باورم نمیشه عذاب این روزا واقعیه . من با عشق تو دارم لحظه هامو میسازم تو با حرفات دل منو اتیش میزنی .
اخه این همه کینه چرا تمومی نداری. این چجور کینه ایه. این کینه نیست . این بهانه است. یه بهانه زیر پوستِ یه کینه ساختگیِ .
رفتی و یک بهانه برای تو جور شدغوغای بی کرانه برای تو جور شدتو پشت پا زدی به همه خاطرات تایک خود زنی عاشقانه برای تو جور شدهی پشت هم به پشت که شلاق می زنیجلاد من بیا که تازیانه برای تو جور شد(از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است)شعر وسماع ورقص و ترانه برای تو جور شدناظم به کنج عزلت خود می نشین که بازیک حس شاعرانه برای تو جور شد
تو هفتهی گذشته یه فیلم دیدم و یه تئاتر. نمایش صد در صد که دوباره داره روی صحنه میره و فیلم شبی که ماه کامل شد، که از خوبای جشنواره فجر ۹۷ بود! میخواستم تو دو تا پست جداگونه دربارهشون بنویسم ولی مشترک بودن هوتن شکیبا بینشون (چقد خوبه این بشر آخه :)) ) بهانهای شد که با هم بنویسم و خب یه مقدار طولانی شد :)
راستی در مورد فیلم، در صورتی که نمیدونید دربارهی چه اتفاقی ساخته شده، خطر اسپویل وجود داره!
ادامه مطلب
تو برای من شبیه ادبیات بودی.
معشوقی که بیدلیل و بیبهانه رها کردم. رها کردن بیدلیل وجه اشتراکتان بود. آنقدر آرام اتفاق افتاد که حتی درست به خاطر نمیآورم چطور و چه زمانی به انتهای مسیر خود رسید و آنقدر بیدلیل که هنوز بعد از تمام روزها و ماهها دلم نمیخواهد از خودم بپرسم که چرا.
- پیاده رفتن قسمتی از مسیرم که به ناچار از کوچهی قدیمیتان گذشت وقتی که تمام مدت باران میبارید، بهانه نوشتن این جملات بیمعنا..
زن سینی چای را بهانه کرد و کنار مرد نشست ، مرد اخبار را بهانه کرد و از زن فاصله گرفت . زن نزدیک شد و آرام دست مرد را گرفت ، مرد بی حوصله دست از دست زن کشید . زن حرف زد ، مرد سکوت کرد . زن خندید ، مرد سرد بود . زن مادر شد ، مرد عاشق . زن تنها شد ، مرد نفهمید . زن پیر شد در آینه ، مرد نبود . زن رفت ، مرد سرش را بر گرداند ، تنها مانده بود میان یک قبرستان بزرگ ، و عکس زن که به او لبخند می زد . مرد گریه کرد ، دیر شده بود ؛ زن خندید ، تنهایی تمام شد . مرد فریاد زد
❆ بهانه:نارنگی بهانه استبوی عشق میدهنددستان توپوست بگیر این فاصله ها رامن به فصل فصل آغوش تو محتاجم. ❆ مرهم:تمامِ خیابان های شهر را هم که قدم بزنم،باز به بازوان تو محتاجم...به آغوشت،که دردم را تسکین میدهد!مرا بی تو بودن راهیچ کاری نیست! ❆ راه:کدامین راهتو را به کلبهٔ قلبم می رساند؟ من، کلبه ای متروکم منتظر آمدنتاز پای در آورده مراانتظار. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_کوتاه┏━━━━━━━━━━•┓@ZanaKORDistani63@mikhanehkolop3https://www.instagram.com/zanakordis
خدایا!
در روزگارِ بی شهادتی
دلم شهـــــادت میخواهد...
مُردن را همه بلدند...!
اما ...
شهادت را به بها دهند ... نه بهانه ...
شهادت اجر کسانی است که ...
#اَللّهُمَّارْزُقْناتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلِکَ
#التماس_دعای_عاقبت_بخیری
#التماس_دعای_شهادت
شهید راه نابودی اسرائیل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
خدایا!
در روزگارِ بی شهادتی
دلم شهـــــادت میخواهد...
مُردن را همه بلدند...!
اما ...
شهادت را به بها دهند ... نه بهانه ...
شهادت اجر کسانی است که ...
#اَللّهُمَّارْزُقْناتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلِکَ
#التماس_دعای_عاقبت_بخیری
#التماس_دعای_شهادت
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
شهید راه نابودی اسرائیل
وقتی برای تلگرامتون رمز گذاشتید، و پیامی براتون میاد به هیچ عنوان روی پیام نزنید(حتی اگر منتظر پیام شخصی هم بودید باز هم دستتون رو بهش نزنید) به جاش خود برنامه رو باز کنید. تا ببینید کی بهتون پیام داده.
چون ممکن استاد راهنماتون باشه بعد شما به یک باره وارد صفحه چت میشید و سین میخوره ... و تو باز دست از پا دراز تری اما او گفته، قرار بود هر هفته به من گزارش کار بدی چی شد؟ فردا گزارش کار میفرستی.
بعد مجبور میشی دوباره بهانه سنبل کنی خدایی من جای است
مودب باشید
خوب حرف بزنید
دقیق گوش کنید
خوب مشاهده کنید
اهل مشورت باشید
گناه را ترک کنید
عبادات خاشعانه ومتواضعانه داشته باشید
عشق به کار داشته باشید
روحیات خودرا بشناسید.
بی بهانه بخندید
بی بهانه ببخشید
با صمیمیت برخورد کنید
خیرخواه وعاشق مردم باشید.
استدلالی باشید
رقابت وحسادت نکنید
تمام این کارهارا فقط برای خدا انجام دهید
هیچ کس برای من نبود و نموند. هر کسی تا خودش خواست بود و موند. چون خودش خواست بود و موند. من این وسط یه بهانه بودم و این بودن و موندن موقت هم چیزی بود برا بریدن بهانه های من.
دیگه هیچ کس رو راه نمیدم. هیچ کس رو...
قلبم از شدت غصه درد میکنه. خیلی دل خونم. خیلی از همه آدما ناراحتم. همه ی همشون. بدون استثناء...
حالم بده و اینجا موقتا تعطیله. این موقتا شاید یه ساعت بشه شاید یک سال شاید یک عمر...
+ دلم برای دلم میسوزه... :(
دل به شکل غریبی در تنگنای حوادث دست و پا می زند .از تو چه پنهان حال و هوای دل مثال ابر تیره است . گرفته و در بند کشیده .نکند تردید به رگ و پی زده است . آفت تردید ، وقتی به بافت افکارت رسوخ می کند، بند بند وجودت را می سوزاند . از یک طرف تصویر یک لبخند، از فرسنگ ها فاصله سو سو می زند و از سوی دیگر تردیدِ بود و نبود ی که جزء اثباتِ نیستی نبود .
اکنون دل برای بودنش برای پذیرفتنش ، بهانه می خواهد .شوق زیستن کجاست ؟
چشم ها وقتی به دنبال یک نگاه می
درست وسط مکالمه ای که با دوستم داشتم
و می گفتم که من برای پیاده روی دوست دارم یکسره برم و همون مسیر رو برگردم
نه اینکه تو پارک هی چند دور بزنم یه مسیری رو. اصلا به خاطر همینه که چند وقتی
بی بهانه و با بهانه دوست دارم برم جاده سلامتی توچال، ذهنم من رو نگه داشت رو
حرفی که زدم.
ترس از تکرار در من من رو از همه ی پارک های اطراف خونه تا جاده سلامتی وامی رهاند.
تکرارگریزی انرژی بیشتر از اونی که باید، ازم نگیره؟!!!
ولنتاین بهانه ای ست برای کسانی که دنیایشان خالی از شاملو و فروغ است
نه برای من که هر روز خدا بهانه می تراشم تا از حادثه ی چشمانت شعر بگویم
نه برای من که مُهر دوست داشتن ات درتمام صفحات تقویم ام حک شده است
علی سلطانی
عاطفه طیّه (مصاحبه کننده) این بیت ه ا سایه (هوشنگ ابتهاج) را می خواند :
من اندُه خویش را ندانم
این گریۀ بی بهانه از تست
استاد گریۀ بی بهانه چه حالیه؟
ه ا سایه ( سکوتی عمیق می کند...) یه وقتهایی هست که آدم نمی دونه چه مرگشه واقعا. خیلی چیز عجیب و غریبیه . یه زمانی شما علت مشخصی برای گریه دارین ؛ از یکی جدا افتادین، مصیبتی بهتون رو کرده، ولی یه وقتی شما ظاهرا چیزتون نیست ولی در واقع هست ولی شما نمی دونین چیه. گریۀ بی بهانه ایم حالت گمیه که آدم گاهی وقته
برای تمام شبها.
این را دیشب توی نوشتههام نوشتم و زیرش همه چیز خالی ماند. دیدی بعضی بغضها چنان در گلویت میماند که هیچ حرفی را نمیتوانی بزنی و این همه هم نداشتنت را بهانه میآوری؟ این من بودم و این چند روز.
در این میان، یخ زده و منتظر و پاییز زده به تمام این چند روز فکر میکنم و به لحظههایی که پاییز بودند و گذاشتم محو شوند. این گذاشتن چهقدر ملالانگیز است. فراموش کردن. فراموش. بهانه کردن. بهانه.
لحظههاییش یادم ههستست. دستت. نق
آسمان وعده رنگین کمان داد اما امروز بعدازظهر که زمان وفا به وعده رسیده، نباریدن ابرهای سیاه را بهانه می کند! پنجره چند روز پیش زمزمه کرد برایم اگر مقابلش به ایستم خواهم یافت دوست های زیادی اما چند روز از وعده اش می گذرد، با لبخند نگاه نمی کنم بهانه می کند! مدام وعده و سپس بهانه، خسته کننده است...
خسته ام از انتظار های که در پایان نرسیدن است. خسته ام از امیدهای که در آخر سقوط است. پس تصمیم را گرفتم. یک شب که خورشید در حال بلعیدن تاریکی بود. کیفی که
امروز یه اقا پسر ایرانی دیدیم
بچه ها کپییییییییییی حرفایی که من هر روز اینجا مینویسم حرف میزد.
دقیقاااا ایده هاش درباره سوشال دموکراسی، اینکه اینا همه سر و ته کامیونیزمن
درباره کانادا
درباره زندگی
درباره اروپا
درباره امریکا
همه چی!
انگار کپی من بود!
میگفت وقتی توی جامعه خیلی بچرخی و خیلی فکر کنی و خیلی درگیر جزئیاتش بشی همین میشه!
قراره باز همو ببینیم و گپ بزنیم!
زن سینی چای را بهانه کرد و کنار مرد نشست ، مرد اخبار را بهانه کرد و از زن فاصله گرفت . زن نزدیک شد و آرام دست مرد را گرفت ، مرد بی حوصله دست از دست زن کشید . زن حرف زد ، مرد سکوت کرد . زن خندید ، مرد سرد بود . زن مادر شد ، مرد عاشق . زن تنها شد ، مرد نفهمید . زن پیر شد در آینه ، مرد نبود . زن رفت ، مرد سرش را بر گرداند ، تنها مانده بود میان یک قبرستان بزرگ ، و عکس زن که به او لبخند می زد . مرد گریه کرد ، دیر شده بود ؛ زن خندید ، تنهایی تمام شد . مرد فر
یکی از عوامل یا بهانههای بیحجابی بانوان علاقه آنها به شیک بودن است؛ و به این بهانه آرایشهای زننده و محرک میکنند و هرگونه لباس نامناسبی را بر تن مینمایند درحالیکه شیکپوشی باید در چارچوب قوانین و ضوابط شرع و عقل باشد چون بسیاری از بهاصطلاح شیک بودنها بسترساز ارتکاب گناه از جانب دیگران است […]
نوشته رابطه تمایل به شیک بودن و بیحجابی اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
از صبح سرپا بودم و مشغول پذیرایی.بعدظهر ولی بین موندن توی جمع و اونهمه شلوغی و سروصدا و برگشتن به خونه ی امن و آروم خودمون، دومی رو انتخاب کردم.هوا ابری و دلگیر بود واز اون موقع که برگشتیم بغض گلوم رو گرفته و رها نمیکنه.و دختر کوچولویی که دم به دیقه یه بهانه پیدا میکنه برای نق زدن و گریه و خواهری که از هیچ کوششی فروگذار نمیکنه در دادن بهانه به دستش.البته جفتشون خسته ان و میخوام اگه بشه کارهاشون رو انجام بدن و ساعت هشت بخوابن که منم بتونم فیلمی
نمیتونم بگم کلا بد بود. ولى میتونم بگم کلا خوب بود. تاحالا هیچوقت تو زندگیم انقدر خواسته نشده بودم. و هیچوقت انقدر بهم محبت نشده بود. ولى من یه ترسوعم. از اینکه منم انقدر دوستش داشته باشم و بعد مجبور شم از دستش بدم منو میترسوند. دنبال بهانه بودم. و بهترین بهانه رو هم گیر اوردم. دلم براش تنگ شده و دلشوره دارم. ادم بدى هستم و خودم اینو خوب میدونم. سیگار ندارم و تپش قلب و اضطراب هرلحظه بیشتر بهم فشار وارد میکنن. حالم خوب نیست و تنهام. من دیگه نمیتونس
ما همیشه و همواره برای کمبود ها و کم کاری هامون دنبال بهانه هستیم .کارهایی که باید خودمون انجام بدیم ولی بخاطر راحت طلبی ازشون سرباز میزنیم،و چه بهانه بهتر از این!طلاق والدینمون!اینکه اگر اونا جدا نمیشدن وضعمون این نبود و هرتوجیه شبیه به این....
بهتره از همینجا بگم مطمئن باشید اگر خانواده هاتون از هم پاشیده نمیشد شما یه بهانه دیگه داشتید برای کم کاری های خودتون پس بهتره واقع بینانه به زندگی نگاه کنید !
اینکه تنها ادمی که میتونه کمکتون کنه و ک
محبوب منبه یاد بیاور سوگواریهایم را برای چهارشنبهدر پنجشنبه های خاکستریدر خیابانهای سردِ بی تو بودن را که بارها از آن عبور کردهام
محبوب منبه یاد تو شعرهایم را در باغچهدر صحرادر دشت میکارمو نام مقدست را بر تن تمام سپیدارهاحک کرده امو با باد میرقصمبا رود میخوانمو با لکلک ها پر میگیرم
محبوب منبی دلیل دلتنگ تو میشومبیدلیل گریه میکنمبیدلیل به کوچه میزنمقلب من به شکستنهای بیدلیل عادت داردنگران نباش!تو مقصر نیستی
آن اوایل که وبلاگ زده بودم،چندین شعر از شاعر ها و شاعرنماها منتشر کردم چون دوستشان داشتم و کمی عاشق(تر)!بودم!،بعدا فهمیدم که اینجا باید از خودم و آنچه درونم میگذرد بنویسم،اینجا پناهگاهیست برای من و نویسنده و دانشجو و آدم(!)درون من!وگرنه که هرجایی سرک بکشی یک دوبیتی عاشقانه از پیشینیان مثل سعدی و حافظ و معاصران مثل فاضل نظری ،حامد عسکری و ... می بینم.بدگویی نیست !ناله هم نیست،خیلی هم عالی...اما...
چند روز پیش در کانال تلگرام محمد کاظم کاظمی خبری خ
و چه پاییز سوزناکی بود....همراه با دلتنگی های که خبر از جایی نامعلوم داشت...همه دلتنگی ها بهانه بود همه فصل ها دارند این بهانه را...
با تمام اینها چه زیبا بود صدای خش خش برگهای که با موسیقی باد به سمت عرش رقصیدند اما زیر پایی عشاق خورد شدند....
شاید امشب سردترین شب برای کسی باشد که پناهش را از دست داده یا شیرین ترین شب برای کسی که اولینهایش با معشوق رقم میخورد....
کاش فراموش نکنیم زندگی کوچک و حقیر تر از ناملایماتش است...هوای هم داشته باشیم...کمی مهربا
از وقتی کعبه تعطیل شد و پادشاهی مُرد، هوایی شده ایم. مولودی در راه است؟
هر روز یک حرم جوری قرق می شود و امن، که گویی مردی مدام از حرمی به حرمی می رود و آخرالزمان خود را با ستونهای سپاه اسلام هماهنگ می کند. منزل به منزل.. حرم به حرم.. شهر به شهر.. فرمانده دارد نقشه عملیات ظهور را مرور می کند.
می گویند حساسیت بهاری بهانه است؛ آدم عاشق باران که می بیند بیمار می شود..
دنیایمان را ببین... به سرفه افتاده است، سینه اش احساس تنگی دارد، تب فراقت بالا گرفته، ب
تازه فهمیدم چطوری باید بخونم! انصافا بیخودی از خودم توقع بیجا داشتم سری قبل. یکی نبود به من بگه اخه دختر خوب تو کلا ۲ ماه هم وقت نذاشتی اونم خیلی خیلی نصفه نیمه. یه روزایی که ایل و تبار میومدن دنبال خونه گشتن و خونه دیدن که مجبور بودی باهاشون باشی اون روزای دیگه رو هم یا در افسردگی ناشی از بیکاری به سر می بردی یا میترسیدی از آینده. الان شکر خدا دیگه ترس از کار رو حداقل نداری و این خودش یه گام مثبته.
غیر از اون هم خب بالاخره بیکار هم نبودی. همین ک
مطمئنم هیچ وقت این جمعه ای ک گذشت رو فراموش نمیکنم
اولین بار بود ک چنین حسی رو تجربه کردم
بغض و ناراحتی شدید از رفتن کسی ک تابحال ندیدمش
یک حس دل آشوب زیاد ...حس فقدان نزدیک ترین کس به من
حس نبود یک مرد ...
مطمئنن بودن سرباز سلیمانی نعمت بزرگی بود ولی شهادتش نعمت بزرگتریه
شهادتی ک برکت دارد..
ولی با خودم فکر کردم
به اینکه این همه مدت سرمو کرده بودم زیر برف
به بهانه ی اینکه اخبار همش شده تلخ و دزدی و جنگ و اختلاس و...
نگاه نمیکردم
خودمو دور از وقایع
میگه این روزها ماه کامل هست و نورش در ساعتهای ۴ تا ۵ نیمه شب بسیار سطح زمین را روشن میکند و فضای معنوی خاصی ایجاد میکند . تو این ساعتها تمام مشکلاتت را بگو راه حل بخواه حتما جواب میگیری. گفتم باشه سعی میکنم بیدار بشم برم تو حیاط زیر نور ماه قرار بگیرم .
امروز صبح قرار بود برم کلاس یوگا رو شروع کنم ولی دیدم اون ساعتی که میخواستم برم بیرون فرزندم هم بیدار شد و گفت نرو بمون و بهانه گیری کرد فرزند بزرگم هنوز خواب بود بعد یه نگاهی به برنامه کلاسها ان
سلام
دیروز قکر میکردم چقدر موضوع دارم که دربارشون بنویسم.
اصلا مدتهای مدیدی هست که وعده میدم به خودم یا حتی اینجا مینویسم که درباره ی فلان موضوع خواهم نوشت اما....
اما هیچی...
حتی دیروز داشتم متن مورد نظرم رو توی ذهنم مرتب و ویرایش میکردم اما...
یهو توی همون دستم select all کردم و دکمه ی delete رو زدم و تمام...
بعد فکر کردم، خب چرا؟؟؟
چرا نمینویسی؟
اول گفتم حوصله ندارم!
بعد گفتم مخاطب ندارم!
بعدش گفتم بهانه و انگیزه ندارم!
و فکر کردم که در گذشته هم همه
بهانه های موجه
به کارهامون زیاد دقت کنیم
وقتی دقت کنیم می بینیم خیلی وقت ها بهانه هایی را برای طرف مقابل آوردیم که از زیر کار شانه خالی کنیم
و خودمون رو راحت کنیم . مثلاً میگیم الان کار دارم ، الان باید برم جایی
اما اگر این عادت بشه خیلی بده
چون اونوقت هر جا که دلمون ( نفسمون ) ( راحت طلبیمون ) خواست اونو بکار میگیره
به عنوان مثال دانش آموزی رو در نظر بگیرید که می خواد از زیر سوال های پدر و مادر و معلمان و ... در بره سر جلسه امتحان دیر میرسه و به همه
هستم ولی خستم:)
عجیب دلم نوشتن میخواد و عجیب تر دستم به نوشتن نمیره!
فصل دوست داشتنی ام سر رسیده و من همچنان گنگم!
توی عصرای دل انگیز زمستونی دفترم رو باز میکنم و با یک لیوان چای هل دار و خودکارای دوست داشتنیم میشینم سر نوشتن ولی دریغ از یک کلمه!
میدونی حتی رو کتابام هم نمیتونم تمرکز کنم و این برای عشق کتابی مثل من یعنی فاجعه!یعنی یه چیز بی سابقه!میدونی اگه الیور تویست نصفه بمونه یعنی چی؟!
دلم این روزا بیشتر سکوت میخواد...مثل خود خود زمستون...دلم
گدای کوی کریمیم و نان بهانهی ماستنظر به منظر جانان مراد و منظور استچقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیعشکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور استبه قبر خاکی او سایبان بدهکاریمبرای گنبد و گلدسته نقشهها داریممرضیه نعیم امینی
آید آنروز که آییم به ایوان طلاتبا چراغ و علم و پرچم و گلدان طلاتچارده صحن بسازیم برای حرمتچارده باب شود باز به دالان طلاتاسم هر باب بنام یکی از معصومینزینت سر درِ هر باب به عنوان طلاتوسط صحن که افتد حرم پیغمبردور تا دور بسازیم
خواستم یک متن تحلیلی درباره سیل گلستان و همه موارد مشابهش بنویسم. چند خطی هم جلو رفتم. ولی آن قدر ذهن و دلم پر بود که وسطش از دستم در رفت و نتواستم سیل ذهنم را کنترل کنم. رئیس ذهنم معلوم نبود کجاست و استاندارش هم خارجه است. برای همین رهایش کردم و این متن هم به گورستان مطالب نصفه نیمه پیوست. شاید یک بار دیگر که اتفاقی رخ داد که پای سلبریتی ها، مسئولین بی مسئولیت و مردم گیج وسط بود، مطلب را از نو بنویسم و منتشر کنم. اما عجالتاً دو سه خط ابتدایی آن ر
اول از همه تشکر می کنم از همه که بهم جواب دادید.
خب انتظارش رو داشتم که اکثرجواب ها درباره وضعیت اقتصادی باشه ولی هیچکس نگفت که چی شد که ایران اینجوری شد و چیکار میشه کرد که تغییر کنه می دونید چرا؟ چون همیشه تقصیر یکی دیگه ست و خب چرا ما باید تاوان بدیم....
ولی من میگم ایران همیشه جای موندن هست چون خونمونه
همیشه جای موندن هست چون اگه خراب شده ما خرابش کردیم خودمونم باید درستش کنیم...
همیشه جای موندن هست چون اعضای یه خانواده هم همیشه مثل هم فک نمی
چقدر وبلاگ نویسی سخت شده؛ دلم برای روزهای رونق وبلاگستان فارسی تنگ شده. روزهایی که تازه اینترنت داشت جای خودش رو در بین جوانها باز میکرد و وبلاگ رسانهای پیشتاز شده بود.
دیروز مطلبی از جادی میرمیرانی درباره روزهای خوش وبلاگ نویسی خوندم. و اهیمت و ارزش بالاتر وبلاگ نسبت به شبکه های اجتماعی که مطالب تولیدی مانا نیستند و قابل جستجو برای آیندگان نیست. برعکس وبلاگ که آرشیوی بسیار عالی و قابل دسترس برای افراد تازه وارد و جوانترهاست.
هیچی دیگه...
❗️اخبار جدید استقلال درباره لیگی که مهدی تاج قول اجرای عدالت داده بود هنوز به هفته سوم نکشیده این کارها رو کردن:
1⃣ لغو محرومیت قطعی هواداران لنگ و لحاظ نکردن ۳ جلسه محرومیت تعلیقی بیرانوند (چون دربی را از دست میدهد) ولی محرومیت سیاوش یزدانی اعمال شد!
2⃣ محرومیت ۶ ماهه بلبلی بازیکن استقلال در حالیکه قانون فیفا میگوید نهایتا ۴ ماه و در مقابل محروم نکردن باشگاه فولاد برخلاف قوانین فیفا
3⃣ صادر نکردن کارت بازی چند بازیکن استقلال در هفته
بهانه هر نوشتن من سلام
به بهانه تولد منِ دیگری! من، در جایی دیگر! من در تو! توء من!دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم
دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم
دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم
دوستتدارم دوستتدارم دوستتدار
بهانه ی اصلی من برای این پست این عکس بود جمله ای که این دست نوشته به طور غیر مستقیم القا می کند زیر سوال بردن انتخابات و قانون اساسی مملکت است. حاصل انتخابمان هرچند خوب نباشد اما برگرفته از قانون اساسی است و به بهانه انتخاب بد نمی توانیم اصل انتخابات را زیر سوال ببریم:
اصل ششم قانون اساسی:
در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آرای عمومی اداره شود، از راه انتخابات : انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، اعضای شوراها و نظا
مگو که شعله در این سینه در نمیگیرددلم گرفته از این بیشتر نمیگیردبه درد بی خبری جان خسته درگیر استکسی از آن سوی دل ها خبر نمیگیردسزاست گر شکند تیغ خود گر پرستیدندلی که آینه ها را سپر نمیگیردبسوز چنگ دلت را در این مجال جنوناگر به زخمه آهی اثر نمیگیردمگو برای گرفتن بهانه دیگر نیستدلت برای شهیدان مگر نمیگیردهزار بادیه را عشق شعله زد، امادر این دل این دل وامانده در نمیگیرددلم برای گرفتن بهانه ها داردحدیث درد من این مختصر نمیگیرد
« عبدالجبار ک
ساناز ایرانی هست و سالهای زیادیه که توی آمریکا زندگی میکند و از طریق اینستاگرام باهاش آشنا شدم.پست ها و استوری
های قشنگ و با معنای میگذارد.مثل نگاه و کارها و زندگی مردم آمریکا و سوالاتشون از ساناز درباره نحوه متفاوت زندگی اش.
چند روز پیش ساناز به بهانه جنش هالووین یک متن قشنگ گذاشته بود که گفتم توی وبلاگم بنویسم
ساناز میگفت:
جشن هالووین برای مسیحی ها و مردمان اصیل آمریکا یک جشن مذهبی هست.یک جشن شکرگزاری بابت محصولات کشاورزی
توی فصل پاییز.د
وَاعلم أَنّ أمامک طریقا ذا مسافة بعیدة و مشقة شدیدة و أنّه لاغنی بک فیه عن حسن الاِرْتِیاد! امسال چهارمین سالی است که میخواهیم کنار شما باشیم. در "ارتیاد" به بهانه انتخاب رشته جمع شده ایم. و به بهانه کلمات. میخواهیم روایتها و تجربیات آدمهای مختلف را از زبان خودشان بشنویم. هشتگها حرف ها را مرتب تر خواهند کرد. ما چند دانشجوی سال دومی بودیم، که به قدرت کلمات ایمان داشتیم، پای حرفها و درددلهای دویست و هفتاد و هشت دانشجو از رش
دیروز، یعنی ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، نشست دوم جمعی از نیک اندیشان میبدی در مسجد جامع شهیدیه و صحبت درباره ی شاد کردن خانواده های نیازمند و کودکان شهرمان که منتطر بهانه ای هستند برای شاد بودن! حتی با یک بُنِ ۱۰۰ یا ۲۰۰ تومنی لباس و کفش شبِ عید.
شما هم می تونید در این شادی بچه ها شریک باشید !! خیلی ساده، می گید چطور؟
الف) واریز یک مبلغِ دلخواه به حساب موسسه خیریه [6037997599067387]بانک ملی به نام بنیاد طلوعِ کوثر
ب) تماس یا پیامک به شماره ۰۹۳۸۸۷۴۷۳۹۳ و ا
"متاسفم، شما در دورهی بدی با من مواجه شدهاید."
این خلاصهی تمام حرفهایی هست که باید میزدم و نمیزدم.
متاسفانه تمام آدمهای دور و برم، آنهایی که میخواهم و باید، راه گفتوگو و تخلیهی روحی را به شدت مسدود کردهاند و من هر لحظه بیشتر در باتلاق انزوا فرو میروم.
متاسفانه تمامی دوستان صمیمیام که تا چندی پیش بیشتر وقتشان با من میگذشت و اشک و لبخندشان گوشهی بغل خودم بود، وارد مرحلهای از زندگیشان شدهاند که من دیگر اصلا اولو
چند روز پیش ها بود که عبارت"فرصت مطالعاتی" را از زبان دوست مادرم شنیدم.دوست مادرم دختری دارد که در حال حاضر دانشجوی دکتری Metallurgy دانشگاه امیرکبیر است.تا یکی دو ماه دیگر ترم دوم خود را تمام می کند و برای امتحان جامع آماده می شود.
امروز درباره ی فرصت مطالعاتی جستجویی در سایت ها داشتم و دریافتم که این دوره،یک فرصت بسیار مناسب برای دانشجویان مقطع دکتری محسوب می شود که البته برخی از دانشجویان از این فرصت آگاهی نداشته و در نتیجه از آن استفاده نمی ک
حس میکنم جوشن کبیر که میخونی، داری به همه ی دنیا
به همه رنج ها
به همه اونها که دوست دارن تو رو ضعیف ببینن
میگی بیین
من همچین خدایی دارم ها
ببین چه خداییه...
ببین...
مثل بچه ی کوچیکی که وقتی میترسه، وقتی تنها میشه،وقتی غریب میمونه،وقتی اذیتش میکنن و کاری ازش برنمیاد
درباره قوت و توان خانوادش میگه
و میره بزرگترش رو میاره.
**
آخه با کدوم اسمت بخونمت....خدااایی ک دور افتاده بودم ازت
خدا
چقدر شد که به تو نیاز داشتم و رفتم سراغ چیزهای دیگه، ولی سیر نش
ادن هازارد با انتقالی 88.5 میلیون پوندی از چلسی به رئال مادرید پیوست.
به
نقل از فورفورتو، ادن هازارد ستاره 28 ساله و بلژیکی چلسی در آخرین ساعت
روز حمعه با انتقالی 5 ساله به ارزش 88.5 میلیون پوند رسما به رئال مادرید
پیوست؛ انتقالی که با بندهای جانبی، قابلیت ارتقا تا 130 میلیون پوند را
نیز خواهد داشت.
ادامه مطلب
درباره ی درختکاری اما در متون دین دستور ویژه ای وارد شده که البته نشانگر اهمیت ویژه ی دین به امر درختکاری است که حتی در حساس ترین لحظات خواستار حفظ زمین از انسان است و چنین بهانه ای را پذیرا نیست که انسان بگوید امروز را به تفریح می پردازم و در این راستا درختان و گیاهان را نابود سازد بلکه متون دین خواستار اهتمام ویژه به طبیعت است و هر گونه سهل انگاری در این زمینه را نمی پذیرد بلکه بر اهتمام به آن سفارش می کند.
ادامه مطلب
کتاب
« به مدرسه دیر رسیدم چون... » نوشته دیوید کالی و به تصویرگری بنجامین چاد است. دیوید
کالی در این کتاب بهانههای دیر رسیدن پسرکی را به مدرسه با تخیل و زبانی طنزآمیز
بیان کرده است.
همه
ما برای یک بارهم که شده به مدرسه دیر رسیدهایم. آن یک بار را به خاطر دارید؟ چه بهانهای
برای معلم یا ناظمتان جور کردید؟ سادهترین جوابی که احتمالا به ذهن همهی ما در آن
لحظه حساس رسیده است این بوده: راستش خواب موندم! یا شاید ماشین بابامون خراب شد...
اما
اولین جلسه بعد از امتحان ترم اول بود، بچه ها خستگی امتحان روز قبل را بهانه کرده بودند، تا ناچار شوم فقط کمی در مورد وضعیت سیاسی یکی از سلسله های باستانی بحث کنیم، قبل از هر چیزی طبق برنامه بچه ها صفحات مورد نظر را مطالعه می کنند، اینگونه آنها را درگیر بحث میکنم، چند دقیقه استراحت کلاسی دو نفر از دخترای شیطون آمدن پایین کلاس و شروع کردن صحبت درباره موضوعات مختلف تا رسیدن به بحث اهداعضویکیشون گفت: میخوام برای اهدا عضو ثبت نام کنم، خانوم شما چی
دوس دارم با یکی حرف بزنم...
نمیدونم درباره چی!... فقط دوس دارم حرف بزنم...
شاید یه دلیلش اینه که کلا ما ایرانیا دوس داریم درباره هرچیزی اظهار فضل کنیم!
یعنی یه نفر یه چیزی بگه، بعد ما دربارهش نظر بدیم... بریم توی فاز سخنرانی...
واقعا الان نیاز دارم! خیلی وقته موندم توی خونه و نتونستم دوستان رو مستفیض کنم!
به عقل جمعیت با سواد شک دارم
به عشق، هرچه که داد و نداد شک دارم
به آسمان و زمینِ منِ هوایی تو
به عمر آدمِ رفته به باد شک دارم
به تو که داعیه ی فهم بیشتر داری
به خود به آینه خیلی زیاد شک دارم
به انتزاع و تخیل به پیچش ذهنی
به کلِ فلسفه ی اعتماد شک دارم
چقدر جای تو خالیست در تمام تنم
چقدر من به همین اعتیاد شک دارم
شکسته اند پر هرکه اهل پرواز است
سکوت کن که به هر انتقاد شک دارم
بهشت را به بهانه نمی دهند و تویی
اگر بهانه به روز معاد شک دار
برای من بعنوان یک پسر مثلاً بالغ و به سن قانونی رسیده دو راه بیشتر وجود نداشت. یا تحمل سختی چهار سال درس خواندن در رشته و دانشگاهی که کوچکترین علاقهای به آنها نداشتم و یا دو سال سربازی. من هم مثل خیلی از همسنهایم درس و دانشگاه را انتخاب کردم. سرمست از پشت میز نشینی بعد از دانشگاه، ترمها را یکی پس از دیگری میگذراندم. علیرغم تمام نصایح و هشدارها از ترم دو و سه وارد اکیپهای مسخرهی دانشجویی شدم و پس از آن، سر چرخاندم و دیدم وسط فعالی
این پست را به بهانه ی فیلم سینمایی که روز گذشته تماشا کردم می نویسم.
آگاتا و حقیقت قتل
و اما ماجرا، آگاتا کریستی در طول زندگی خود که یک نویسنده موفق بوده است دچار مشکلاتی هم بوده. از جمله مشکلاتی که با همسر اولش داشته.
گویا این خانم نویسنده در برهه ای از زمان 11 روز غیب می شود و هیچ فردی تا به الان نمی داند در طی این 11 روز کجا بوده.
این فیلم یک ماجرای تخیلی از حضور این نویسنده در حل معمای قتل دختر خوانده ی فلورانس نایتینگل (پرستار مشهور) است.
...
ما
من این یه سال عوض شدم
از خستگی ها و مشغله ها استفاده کردم تا عوض بشم
هر کی ازم پرسید چرا این شکلی هستی یا شدی گفتم خسته م. سرکار بودم. از صبح بیرون بودم. دانشگاه بودم و ...
چه بهانه های خوبی واسه لم دادن و حال نداشتن!! واسه عوض شدن!! واسه بیشتر در خود رفتن!!
این که یه جواب قانع کننده داشتم خیلی خوب بود. اینکه اینقدر سرم شلوغ بود که روزها می گذشتن خیلی خوب بود
لب به لب و با کمی ارفاق یک سال از کارم توی شرکت داره می گذره و الان دیگه فکر می کنم کافیه و
کتابهای «ایمنی در خانه»، «به بهانه مسیح»، «پرواز باپاراموتور را دوست دارم» و «دیدار در هاید پارک: آخرالزمان» در طرح کتابخوان دی ماه، معرفی شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، طرح کتابخوان دی ماه با ارائه کتابهای «ایمنی در خانه» نوشته پتی مِیرز گراس و ترجمه فراز پندار، «به بهانه مسیح» نوشته سعید زاهدی، «پرواز باپاراموتور را دوست دارم» نوشته علی آرمین و «دیدار در هاید پارک: آخرالزمان» نوشته علیاکبر کاظ
دلم برات تنگ شده دارم دیوونه میشم
تا وقتی که نبینمت آروم نمیشم
بین ما هر دیواری باشه برمیدارم
فاصله عمرم که باشه کم نمیذارم
بغض ترانه و دلم هر دو شکسته
چشام به در منتظر نگات نشسته
باور نمیکنم فراموشت شدم من
گواه دلتنگی من ترانه هامن
تویی که بودی و هستی و موندی همیشه کنار ترانه من
واسه موندن و خوندن از عشق و ستاره تو شدی بهانه من
دیگه نه نمیخوام که ببینم نیستی پیشم
دیگه خنده زورکی سخته برام راضی نمیشم
دیگه دوری تو مثل سم چرا نمیفهمی
نذار حس کنم
صد در صد آدمی که بهداشت و موارد توصیه شده را رعایت نمیکند احمق است، اما آدرس غلط ندهند. آن چیزی که آرامش را تزریق میکند، ماسک و مواد ضدعفونی کننده نیست. حالا تا صبح هم بنشینیم التماس ماسک را بکنیم، یک درصد به ما آرامش نمیدهد که هیچ، استرس پشت نگرانی است که به ما اضافه میکند. صد در صد که بیماری حاصل ندانم کاری های بشر است، اما زیرک اگر باشیم، از همین ندانم کاری برای خود فرصت درست میکنیم. درِ خانه ی خدا را میزنیم. بهانه داریم دیگر. میبینیم که عاجز
تمام این هفته میخواستم بنویسم. درباره اینکه هوا واقعا خوبه اما من رو غمگین میکنه. درباره اینکه دوست دارم ۱۴ساله باشم. دوست دارم شبیه ۱۴سالگیم از رمان های نودوهشتیا طور لذت میبردم. دوست دارم ریاضی میخوندم. نجوم میخوندم. خدایا، نجوم میخوندم. درباره اینکه خیلی استرس دارم. و خیلی میترسم. درباره اینکه برعکس همیشه هیچ لیست ارزویی برای امسال نساختم. اینکه از ارزوهام میترسم. اینکه نمیتونم غذا بخورم، نمیتونم بخوابم، تمام مدت سردمه و میدون
گویا دولت قصد دارد مثل همیشه، فقط شعار حمایت از تولید داخلی بدهد و: همه امکانات را برای واردات بگذارد. زیرا دشمن اصلی تولید، واردات است به هر شکل، زیرا بازار را اشباع و جایگزین تولیدات داخلی میشود. مثلاً واردات برنج کوپنی، جایگزین خرید برنج ایرانی می شود. وچون از سوبسید استفاده میکند، ارزانتر هم به نظر میرسد، در حالیکه همین سوبسید به تولید داده نمیشود! اگر بهانه واردات سنگین، بیماری کرونا است همیشه بهانه هست. ولذا بهانه ها دروغی بیش نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی
محمد بن علی ظهیری سمرقندی در کتاب سندبادنامه داستانی از رفاقت پیرزن و هدهدی نقل میکند،که هد هد با همه زیرکی و تذکر پیرزن در دام کودکان گرفتار میشود و با کمک پیرزن نجات می یابد و این اتفاق را به قسمت و سرنوشت ربط میدهد
و پیرزن خیلی زیبا در جواب او و همه معتقدان به سرنوشت و قسمت می گوید
((قسمت و سرنوشت بهانه انسانهای تنبل و خطاکار است تا وجدان خود را آسوده سازند
آنچه رخ میدهد نتیجه رفتار خودمان است،
ا
⭕️آلبرت میوبارد می گفت: برای من همیشه عجیب و اسرار آمیز بوده است که چرا اشخاص به عمد این همه وقت خود را صرف می کنند تا بهانه ای برای نقطه ضعف های خود بیابند. اگر این وقت را صرف کار دیگری می کردند می توانستند ضعف های خود را برطرف کنند .در این صورت به بهانه سازی و توجیه نیاز نبود.
❇️شما نسبت به هر چیز به جز یک مورد کنترل مطلق دارید و آن یک مورد اندیشه های شماست . این مهمترین و الهام بخش ترین حقایقی است که انسان از آن خبر دارد. به کمک این علم و اطلا
در این همه اخبار بد برای من جای امیدواری بود شنیدن خبری از انتشار آلبومی شنیده نشده از خسرو آواز ایران ؛ کسی که این روزها اخبار بستری شدنش در بیمارستان تیری بود بر زخم های بی شمار سال 98 ... برای من شجریان یه خواننده تردیشنال نیست اون متر و معیار من برای تفاوت قائل شدن بین موسیقی فاخر و درپیت هست. همین هست که چند سالی است که سلیقه سخت گیرانه ای برای گوش هایم دارم و هر چیزی را گوش نمی دهم اما ...
بهانه این مطلب صحبت کردن در مورد استاد نیست به این دلی
ناگهان روی خبرگزاری ها خبرهای عجیبی رسیده که نشان میدهد ریزش دلار بی دلیل هم نبوده : وزیر خارجه آمریکا:ایران آمادگی خود را برای گفتگو درباره برنامه موشکی اش اعلام کرد (به نظر این خبر تکذیب شود ) /ترامپ: پیشرفت بزرگی درباره ایران روی داد و در تلاش برای مذاکره با این کشور و کار با آن هستیم.برای گفتگو و کار با ایران تلاش می کنم به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستم می خواهیم ایران از یمن خارج شود منبع الجزیرهمن که بعید میدونم مذاکره ای صورت بگیر
انتقاد کارشناس سینما در خصوص تصویرسازی غلط از روحانیت
محمدتقی فهیم در یازدهمین جلسه "سینما روایت":
این فیلمها به جای اینکه در نقد روحانیت باشند در نفی روحانیت هستند. در خیلی از فیلمهایی که در سینمای ما ساخته میشود میگویند روحانی نباید وارد حکومت شود.این فیلمها میگویند روحانی باید کارهایی مانند سیمکشی ساختمان بکند یا در نهایت به منبر برود، به همین دلیل شاهد فیلمهای پوپولیستی درباره روحانیت هستیم که در آن میگویند روحانی ب
داشتیم با هم قدم میزدیم روپشت بوم اون ساختمون بلنده ک وقتی پایین رو نگاه میکنی روبه روت یه تابلوی بزرگ تبلیغاته، داشت همه اش حرف میزد از در و دیوار و همه جا خلاصه، یه هو ساکت شد. وایساد،برگشتم ببینم چی شده، گفت چرا تو دیگه نمینویسی!از یه سال بیشتر شده:(حواسم بهت هستاااا قرار بود وقتی پاییز اومد بنویسی ولی شروع نکردی الانمک بهار داره تموم میشه ... یه هو زدم زیر گریه،احساس فروریختن داشتم!چرا باید از نوشتن نه "نوشتن" انقدررر دور باشم نوشتنی ک
بسم الله الرحمن الرحیم
قرار نیست اطرافیانمان ، همه خوب باشند تا بشه باهاشون رفاقت یا دوستی یا معاشرت کنیم ، تا بشه باهاشون ارتباط برقرار کنیم ، همانطور که ما آنی نیستیم که دیگران انتظار دارند، روی هم رفته همه ما دارای نقاط ضعف و قوتهایی هستیم ، خوبی داریم بدی هم داریم ، زشت داریم زیبا داریم ، باید درهم خواهان همدیگر باشیم ،
وقتی به میوه فروشی میرویم میگه سوا نکن درهمه خوب و بد را با هم می فروشم ،
ما هم درهم میوه ها رو توی پاکت می ریزیم و
سایت about.me یکی از سایت هایی هست که می توانید درباره خودتان مطلب بنویسید. اگر برای خود وب سایت ندارید این وب سایت برای شما این امکان را تا درباره همه چیز بنویسید درباره خودتان ،علایقتان، تخصصتان، معرفی پیجتان در شبکه های اجتماعی و ...
وب سایت طلوع فیلم مطالب را درباره خود در این سایت نوشته و لینک آن را در زیر برای شما قرار داده است.
https://about.me/hosseinfilm
داشتم از استوری یکی از اعضای خانواده به مامان میگفتم؛ اینکه پرسیده بود: «هدفتون از زندگی چیه؟ چی خوشحالتون میکنه؟ هدف زندگیتون خوشحال بودنه؟» پشت سرش ایستاده بودم و داشتم درِ کنسرو تن ماهی را باز میکردم. مامان ساکت بود و گوش میداد، بدون اینکه سعی کند به اینها جواب دهد، بیمقدمه پرسید: «چی تو رو خوشحال میکنه؟» شنیدم که دهانم دارد میگوید: «رفتن، رفتن از این کشور» اما راستش را بخواهی فکر کردن به «رفتن» فقط تا حد مرگ دلگیرم میک
تعلل کردن، و گرفتار زندان ذهن شدن تلخ ترین شکنجه ای است که یک نفر میتواند تجربه کند، بالاخره مرگ یکبار و شیون یکبار اما این تعلل کردن ها و یا بهتر بگویم این ترسیدن ها زندگی تان را از هم متلاشی می کند و شما را مجبور می کند به زندگی ایی تن بدهید که هرگز نمیخواستید داشته باشید.
مسئله انگیزه دادن نیست
اشتباه نگیرید من آنتونی رابینز نیستم که برایتان سخنرانی انگیزشی بکنم، بیشتر شبیه کسی هستم که خودش رنج دیده است و حالا با تمام وجود برسرتان فریاد
باز خوابش رو دیدم.مثل همیشه که آخر شب به بهانه چای با هم حرف میزنیم...میزدیم! گفتم مامان هنوز خیلی چیزها مونده بود یاد بگیرم ازت؛ لبخند زد گفت فارغ التحصیل نشدی که؛ یادت میدم. دستش رو گذاشت روی دستم گفت وقت هست؛ یاد میگیری فقط کافیه دقتت رو بیشتر کنی.
دِل ،هم سکوت کرد
پس از گریه ها،مُدَّتها..
یکبار دیگر به تلافیِ بی تفاوتی ها..
این بار
من نرفتم که سکوت کنم
اینطور قیمت زده اند روی شکسته ها..
آری شکسته است دلی که باز هم بند میشود!
امّا
شهر
خالی
شُده
از بندزن ها..
،مُدَّتها..
مثل جنسِ زیرِ قیمتی که همه پس میفرستندش!
آخر که بهانه می کند، و زخم میکند این شکسته ها..
هر بار منم که بهانه جور میکنم ..
تا دوباره گریه کنم..
،از وقتی که تُو دور شُدی،
مُدَّتها..
بُگذار ..گریه کنم دوباره ..مُدَّتها..
وداع اسفند و لبخند گامهای سبزرا بهانه تبریک بخوانم یا مولود شاه دوعالم و روز مرد را بهانه زیبای تهنیت بدانم.
اما یقینا امسال سالی پر از خیر و برکت و تلاش و بردباری خواهد بود ؛چرا که با مولد امیرالمؤمنین و روز مردهای سخت کوش آغاز می گردد.
روز مرد را با ورود شکوفایی گلهای بهاری و عطر خوش تکیه گاه امن با حضور دلبندانی که برای دختران آسایش و امنیت ؛برای خواهران دلبستگی و تکیه گاه ؛برای همسران آرامش و قدرت و برای مادران نوازش و با هم بودن است.
شای
.#میفرماد:لطفاً به بند اول سبابهات بگویک ذره صبر و حوصلهاش، بیشتر شوداز بخل؛ زنگ خانهی من، سکته میکنددستت اگر کمی متمایل به در شود!.
سبک شعر گفتن حسین صفا، خاص، جذاب و البته اغلب اوقات تلخ است. قطعا بخش بزرگی از هویت و ویژگیهای آثار #محسن_چاوشی مدیون اشعار #حسین_صفا ست. استفاده از تعابیر کوچه بازاری و محاورهای یکی از ویژگیهایی است که تقریبا او را منحصر به فرد میکند. او حتی ابایی ندارد از کلمات بیگانهای که امروزه در فارسی مرس
یک زوج جوان برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا عازم کشوری اروپایی شدند. در آنجا پسر کوچکشان را در یک مدرسه ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند. روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟ پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم. پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه. روز
شروع می کنم به نوشتن
پاک می کنم.
و مجددا از نو می نویسم.
از بین بی نهایت لغات موجود در سرم می گردم که واژه ای را پیدا کنم. نمی توانم.
حساس تر از همیشه به دنبال کلماتی هستم که بتوانم با آن ها درباره چیزی که می خواهم بنویسم.
کم پیش می آید دچار چنین حالتی شوم مگر اینکه درباره آن موضوع خاص هنوز به نتیجه کلی نرسیده باشم. یعنی وقتی موضوع تازه ای مطرح می شود تا نفهمم با خودم چند چندم نمیتوانم آن طور که شایسته است درباره اش بنویسم.
بلاتکلیفی یک وقت هایی مث
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
زنگ
درس
فعالیت های انجام شده (تدریس)
فعالیت های خواسته شده (تکلیف)
اول
فیزیک
حل صفحه دوم برگه داده شده
درباره (سوخت های فسیلی چگونه تولید می شوند ) حداقل 2 صفحه تحقیق کن(یک صفحه درباره نفت و گاز و یک صفحه درباره ذغال سنگ ) ، درباره سوخت های فسیلی تحقیق و جند دقیقه صحبت در باره ان (اختیازی)
دوم
عربی
پرسش از دریس 1 2 3 4 5 ، پرسش از درس 6
پرسش از درس 6
سوم
ریاضی
حل نمونه سوال پیشرفت تحصیلی
امادگی برای جلسه بعد
چهارم
هنر
اجرای کسانی که ساز می زنند
کتاب
سالها میگذرد و طعم خوش روضه همچنان پای دندانم است. به همین خاطر محرم را دوست دارم و مرور خاطراتش را بر خیلی از چیزها ترجیح میدهم.»
کتاب حاوی قصههایی از خاطرات اصحاب روضه است که سه فصل دارد. فصل اول درباره خدای تعالی و حضرات معصومین، فصل دوم درباره عالمان دینی و فصل سوم درباره شهدا، پیر غلامان و هنرمندان است.
هم کوپه ایم
با یه دانشجوی عقده ای،
یه سلیطه؛ ازینایی که هی داد و بیداد میکنن... و همش میگن ایران بده، عربا ملخ خورن، آلمان اقتصادش قویه ولی در عمل نهایتا نظرانشون درباره ی کاشت ناخن و شینیون عروس میتونه مورد قبول باشه..
و یک آدم بی نهایت معقول و آروم.
درباره ی این نفز سوم چیز زیادی در دسترس نیست ، ولی درباره ی دانشجوی عقده ای میتونم بیشتر توضیح بدم :))
تا خود کوپه اومد و کمکم کرد :) بعدش صبر کرد قطار حرکت کنه، دست تکون داد! بعد رفت خونشون!
امام موسی کاظم علیهالسلام میفرمایند: رَجَبٌ شَهرٌ عَظِیمٌ یُضاعِفُ اللهُ فیهِ الحَسَناتِ ویَمْحُو فیهِ السَّیِّئاتِ؛ رجب ماه بزرگی است و خداوند پاداش نیکیها را در آن دو چندان میدهد و گناهان را از بین میبرد. [من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 92]
دلنوشت:نمیدونم این ماه عزیز چه خاصیتی داره که آدم رو به یک آرامش و معنویت خاصی دعوت میکنه، انگار خدا این ماه رو به عنوان یه راه میانبر قرار داده برای امثال من که ازش استفاده کنیم برای نیکی کردن، ب
بسم الله الرحمن الرحیم
این روزها حال مملکت درون ما خوب است الحمدلله.....
هوای اش بارانی است با رگبارهای پراکنده.....
و گاهی هم رعد و برق های شدید.....
رعد و برق هایی که از جهت اختلاف ولتاژ شدید است
و گاهی فیوز می پرد
و سیم کشی ها
به صورت کلی می سوزد.....
مغز شده شبیه یک کامپیوتر هفت هسته ای
که حتی با دکمه خاموش هم
خاموش نمی شود....
شب ها برای خودش جلسه دارد
و روزها فکر و فکر و فکر.....
گاهی می داند که تنها بهانه می گیرد،
می داند دلیل بهانه گیری های اش چیست
و
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
بسم الله الرحمن الرحیمدشمن ترین دشمنان نفس اماره استچون:1آمر به بدیست2بسوى خطا شتابانست3مشتاق بگناهانست4در معرض خشم خداست5ما را به راههاى هلاکت رهسپار مىگرداند6در نزد خدا ناامید رهایمان مىسازد7با بهانه هاى بسیار مانع عملستادامه...
آن لحظهیِ خوشِ ضربآهنگ گرفتن بر دیوارهیِ لیوان و هجا هجا کردنِ حروفِ نامِ تو و امتدادِ لذتبخشِ زمان و در میانِ خواب و بیداری، چشم در چشم تو و دست بر گونه و شانه به شانهیِ تو و لب بر لبِ تو؛ هیچ شدنِ تمامِ دنیا و مافیها و تلخیهایش برای ساعتی و مستغرق در خیالِ خوشِ آغوشِ سپیدِ سرسبزِِ سراسر پیوستهیِ تو؛ بریده از مکان و دست شسته از زمان و معلق بین آسمان و زمین؛ سبک، چون پَری در باد. هیِ دوستت دارمهایِ دعاگونهیِ بلند و فراموش شده از
آره خلاصه؛ عیدمون و تعطیلاتمون و استراحتمون و سه هفتهمون به سادگی هرچه تمامتر به فنا رفت. سال نود و هشت رو با این وضع که شروع شده سال «خرکاری و مفتکاری» نامگذاری میکنم. که درس عبرتی بشم برای سایرین که اینطوری خودشون رو اسیر هیچ کاری نکنن.حبیب رضایی یه جملهای توی خندوانه گفت که برام جالب بود؛ از این جهت که خیلی تلاش میکنم منم اینطوری باشم. ایشون در پاسخ به سوال رامبدجوان که پرسید «شده ناامید بشی؟» گفت «حتی الکی یه چیزی پیدا می
حمایت از جمله چین
کمپین حمایت از سازنده جمله چین و روند ساخت
امروز در روند ساخت جمله چین به نتایجی رسیده ایم که ارزشمند هستند و نشان دهنده قدرت برنامه نویسی ایرانی است . با اینکه تماما انگلیسی می باشد اما ایرانی های فارسی زبان در زمینه برنامه نویسی پیشتازند . امیدوارم در این شرایطی که هم باید بیکدیگر کمک کنیم نرم افزار جمله چین من به شما کمک کرده باشد . امیدوار باشید که در نسخه های بعدی این نرم افزار شامل تحولات بسیاری می شود . من خودم به شخصه
سلام:))
دکتر مجتبی شکوری، که احتمالا خیلیهامون میشناسیمش - یک واقعبین و در عینحال آرمانگرا، یک لطیف متفکر پرهیجان- دو سال پیش ٨گام برای موفقیت در سال جدید نشون داد.
«من مجتبی شکوری هستم و فکر میکنم این حرفها درباره دنیای بعد از مرگ نیست. حقیقت واقعی درباره زندگی قبل از مرگ است. درباره این که چهطور به سن ٣٠ یا شاید ۵٠سالگی برسید بی آن که بخواهید تفنگ روی شقیقهتان بگذارید.»
درباره ٨ زندان صحبت کرد که باید ازشون فاصله بگیریم. ک
کسب درآمد ۳ میلیون تومان در ۵ دقیقه
آموزش ۳۵ روش کسب درآمد از طریق تلگرام که در هیـــچ جای دیگری به شما آموزش نمی دهند و خود من در کانال امپراطوری ثروت با یکی از روش های آن توانستم طی ۲ ساعت به درآمدی بالغ بر ۵۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان دست پیدا کنم.
قطعا قبول داری هر چیزی بهایی داره و موفقیت رو به بها میدن نه به بهانه.ما در قلمرو کاریمون با آدم های بیکار و ولگرد و بهانه جو صحبت نمی کنیم و اگر چنین کسی بخواد وقت ما رو هدر بده باهاش برخورد می کنیم و برعکس با
کسب درآمد ۳ میلیون تومان در ۵ دقیقه
آموزش ۳۵ روش کسب درآمد از طریق تلگرام که در هیـــچ جای دیگری به شما آموزش نمی دهند و خود من در کانال امپراطوری ثروت با یکی از روش های آن توانستم طی ۲ ساعت به درآمدی بالغ بر ۵۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان دست پیدا کنم.
قطعا قبول داری هر چیزی بهایی داره و موفقیت رو به بها میدن نه به بهانه.ما در قلمرو کاریمون با آدم های بیکار و ولگرد و بهانه جو صحبت نمی کنیم و اگر چنین کسی بخواد وقت ما رو هدر بده باهاش برخورد می کنیم و برعکس با
کسب درآمد ۳ میلیون تومان در ۵ دقیقه
آموزش ۳۵ روش کسب درآمد از طریق تلگرام که در هیـــچ جای دیگری به شما آموزش نمی دهند و خود من در کانال امپراطوری ثروت با یکی از روش های آن توانستم طی ۲ ساعت به درآمدی بالغ بر ۵۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان دست پیدا کنم.
قطعا قبول داری هر چیزی بهایی داره و موفقیت رو به بها میدن نه به بهانه.ما در قلمرو کاریمون با آدم های بیکار و ولگرد و بهانه جو صحبت نمی کنیم و اگر چنین کسی بخواد وقت ما رو هدر بده باهاش برخورد می کنیم و برعکس با
دانلود آهنگ جدید فرزاد فرخ به نام روز میلاد Download New Music Farzad Farokh – Rooze Milad هم اکنون ، موزیک جدید و شنیدنی فرزاد فرخ به نام روز میلاد با لینک مستقیم و دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ همراه با متن آهنگ از سایت موزیک من متن آهنگ روز میلاد
●—♩–♪♫♫♪—♩–● جانم ، روز میلادت مبارک باد – خوش آمدی به دنیایم ♩ سهمم از خدا تویی تو – «—♩—» شعرم ، از تو عاشقانه ای زیباست ♩ هدیه ای است از عمق ـه احساسم – چشم تو هم رنگ دریاست ♩ «—♩—» عاشقانه با توام ، بی بهانه با
درباره این سایت